گفتار هشتم جدّه
اشاره
ایرانیان و بندر جده* آثار معماری و فنون جنگی ایرانی در جده* بازرگانان سیراف و آبادانی جدّه* جدّه و ارتباط آن با رویدادهای منطقه* آمدورفت ایرانیان در زمانهای قدیم به مكّه* رقابتهای ایران و روم در منطقه* فرازونشیبهای آبادانی در جده
ایرانیان و بندر جدّه
یكی دیگر از بندرهای معروف و آباد سواحل عربستان كه بازرگانان و دریانوردان ایرانی درآبادی و رونق آنجا سهم زیادی داشتهاند و اخبار و آثاری از فعالیتهای آنان از پیش از اسلام تا دورههای اسلامی در نوشتههای مورخان و جغرافینویسان عربی و اسلامی برجای مانده بندر جده است در سواحل غربی شبهجزیره عربستان و كناره دریای سرخ كه از دورانهای قدیم بندر تجارتی مكه كه خود مهمترین مركز تجارتی عربستان شمالی به شمار میرفته است بوده و امروز هم با همین نام مهمترین بندر حجاز و دولت عربستان سعودی است. در
ص: 134
كتاب تاریخ جده آمده است كه این بندر را ایرانیان پیش از اسلام ساخته و آباد كرده بودند و از آن بهعنوان یك مركز بازرگانی دریائی و دادوستد كالا برای مكه كه آن هم یك مركز مهم بازرگانی و مبادله كالا در بخش غربی شبهجزیره عربستان شده بود استفاده میكردند. «1»
بیشتر كسانی كه درباره تاریخ قدیم جده چیزی نوشته یا تحقیقی كردهاند چه پیشینیان و چه معاصران به این مطلب هم اشاره یا تصریح كردهاند كهآبادی و عمران و رونق تجارت بندر جده در دورههای مختلفی كه بر آن گذشته چه پیش از اسلام و چه پس از آن به سبب وجود بازرگانان ایرانی بوده است ولی این نوشتهها غالبا از حد اجمال و اختصار فراتر نمیرود و شاید بتوان از میان همه نوشتههایی كه در اینباره در دست است نوشته ابن المجاور دمشقی را در كتاب «تاریخ المستبصر» «2» لااقل در آنچه مربوط به كیفیت بنای این شهر میشود گویاتر از همه شمرد هرچند تاریخ آن خالی از ابهام نیست.
ابن المجاور نوشته است: «هنگامی كه سیراف از رونق افتاده و ویران شد مردم آنجا آن بندر را ترك كردند و به بندرهای دیگر در ساحل دریا رفتند و از آن جمله عدهای هم به جده آمدند و در آنجا سكونت گزیدند و برای استحكام آنجا دورتادور شهر را باروئی از سنگ و گچ ساختند و عرض اینبارو را ده وجب گرفتند و در پشت اینبارو و پیوسته به آن دیوار دیگری ساختند با سنگ تراشیده، كاشور و گچ «3» و عرض این دیوار را هم پنج وجب گرفتند و بدین ترتیب
______________________________
(1). تاریخ مدینة جده تألیف عبد القدوس الانصاری، طبع مطابع دار الاصبهانی و شركاه بجدّه.
الطبعة الاولی، 1383 هجری، 1963 م. ص 12.
(2). نام كامل این مؤلف جمال الدین ابو الفتح یوسف بن یعقوب بن محمد معروف به ابن المجاور شیبانی دمشقی است. وی در قرن هفتم هجری میزیسته و كتاب او به نام تاریخ المستبصر در سال 1951 میلادی در لیدن چاپ شده است.
(3). سنگ كاشور نوعی سنگ آهكی است كه از معادن همین محل استخراج میشده و از زمان قدیم تا چندسال پیش كه به پیروی از مهندسی جدید در ساختمانهای جده هم دگرگونیهائی رخ داد خانههای آنجا با همان سنگ ساخته میشد، این سنگ را در جده «الحجر المنقبی» میگویند یعنی سنگی كه از معدن استخراج میشود (تاریخ جده، ص 26).
ص: 135
عرض هردو دیوار كه به هم چسبیده بودند روی هم پانزده وجب شد. بر این باور چهار دروازه هم تعبیه كردند و دورتادور اینبارو را خندق عظیمی كندند با ژرفا و پهنای زیاد كه حفاظ شهر باشد زیرا آب دریا پیوسته در این خندق جریان داشت و لبریز آن دوباره به دریا برمیگشت و بدینسان جده به صورت جزیرهای درآمده بود كه در وسط آب دریا قرار داشت و وقتی كه ایرانیان این شهر را بدینسان در نهایت استحكام ساخته و از گزند مهاجمان مصون و محفوظ داشتند برای اینكه شهر دچار كم آبی نشود (و از این راه خللی در حفاظ آن راه نیابد) در داخله شهر تعداد پانصد و شصت و هشت و در خارج شهر هم به همین تعداد آبانبار ساختند. «1»
آثار معماری و فنون جنگی ایرانی در جده
در «تاریخ مدینة جده» پس از نقل این گفته ابن مجاور چنین آمده است: وصفی كه ابن مجاور از كیفیت بنای این شهر كرده درست منطبق با اطلاعاتی است كه ما از فنون جنگی ایرانیان داریم، زیرا كندن خندقهائی با پهنا و ژرفای زیاد به دور شهرها برای دفاع از آنها در مقابل حمله دشمنان از قدیم جزء فنون جنگی ایرانیان بوده و اعراب آن را نمیشناختند و به همین علت هم بود كه چون در جنگ خندق سلمان فارسی به پیغمبر اكرم پیشنهاد كرد كه برای دفاع از مدینه به دور شهر (یا لااقل آن قسمت كه مورد هجوم اهل مكه بود) خندق بكنند و پیغمبر اكرم پذیرفت. هنگامی كه عدهای از سپاهیان قریش همچنان با شتاب به سوی شهر میتاختند و اسبهای آنها در كنار خندق متوقف شدند از آنچه دیدند نخست به وحشت افتادند و گفتند بخدا سوگند كه این حیلهای است كه هرگز اعراب آن را نمیشناختند. «2»
______________________________
(1). ابن مجاور، تاریخ المستبصر، چاپ لیدن، 1951 م، ص 43.
(2). تاریخ مدینة جده، ص 2- 51، به نقل از ابن هشام، السیرة النبویة چاپ مصر 1355 هجری قمری، 1936 م، ج 3، ص 235.
ص: 136
از این گفته ابن مجاور نمیتوان تاریخی برای آمدن بازرگانان ایرانی به جده به دست آورد ولی همین مورخ در جای دیگر از كتاب خود تاریخ بنای جده را به وسیله ایرانیان در دوران نوه یزدگرد نوشته كه با دوران انوشیروان تطبیق میشود.
مؤلف «تاریخ مدینة جده» با نقل این نوشته آن را با زمانی كه انوشیروان پس از پیروزی بر روم به سوی عدن رفته و در آنجا هم برای جلوگیری از مهاجمان سدی بنا كرده «1» منطبق ساخته و احتمال میدهد كه در همین سفر یا خود او از باب المندب گذشته و به سمت شمال پیش رفته و محل جده را برای تأسیس یك مركز بازرگانی ایران برگزیده و یا هیئتی كه او برای این كار به دریای سرخ روانه كرده بوده این محل را انتخاب كرده باشند «2» ولی بعید میداند كه این دو مورد كه در تاریخ المستبصر برای بنای جده ذكر شده هردو مربوط به یك زمان باشند وی معتقد است كه سابقه ایرانیان در جده قدیمتر از دوران انوشیروان است «3» و از آنجا كه این بندر در طی تاریخ طولانی خود دورههای چندی از آبادانی و ویرانی به خود دیده كه خود نمودار عوامل مختلفی است كه در آن دورهها بدانجا روی آوردهاند، میتوان گفت كه بندر جده دوبار به وسیله ایرانیان ساخته شده یكبار در دورانی خیلی قدیمتر از دوران انوشیروان به وسیله بازرگانانی كه از سیراف آمده بودند و بار دوم در زمان انوشیروان. انصاری گفته ابو عبد الله محمد بن عبد المنعم بن عبد النور حمیری را در كتاب: «الروض المعطار فی اخبار الاقطار» «4» نیز مؤید این قول میشمارد. حمیری در اینباره چنین نوشته است:
«جده از بناهای ایرانیان است. باروهای آن را به استوارترین شكلی آنها ساختند و همچنین خانهها و منزلهای آنجا را، بطوری كه استوارتر از آن نباشد،
______________________________
(1). تفصیل این حادثه در فصل مربوط به عدن گذشت.
(2). تاریخ مدینة جده، ص 26 و 25.
(3). تاریخ مدینة جده، ص 46.
(4). نسخه خطی این كتاب كه در سال 971 هجری نوشته شده در خزانه عارف حكمت در مدینه منوره به شماره 365 قسم التاریخ محفوظ است و همین نسخه مورد مراجعه و استفاده مؤلف تاریخ مدینة جده بوده و آنچه در اینجا نقل شده از تاریخ مدینة جده است.
ص: 137
پادشاهان ایران و بازرگانان از هرگوشه دنیا به آنجا روی میآوردند زیرا آنجا لنگرگاه كشتیهائی بود كه از هند و عدن و یمن و عیذاب و قلزم و سایر جاها بدانجا میآمدند. صاحب «تاریخ مدینة جده» این گفته حمیری را با آنچه درباره علاقه پادشاهان ایران به ایجاد مركزی برای بازرگانی جهانی نقل كردهاند، سنجیده و منباب مثال علاقه و اهتمام دارا پادشاه ایران (مراد داریوش هخامنشی است) را به امر بازرگانی دریائی ذكر كرده كه او هم برخی از یونانیان را دستور داد كه در بنادر اقیانوس هند و دریای سرخ گردش كنند و اطلاعاتی از آنجاها به دست آورند و همین علاقه و اهتمام باعث شده كه دارا یكی از افتخارات خود این را شمرده است كه او توانسته با ایجاد آبراهی كشتیها را از مصر تا ایران بیاورد، اقدامی كه بدونشك از بزرگترین كارها در تاریخ بازرگانی جهانی باید به شمار رود. «1»
در اینجا شاید بیمورد نباشد كه به این نكته توجه شود كه غالب مورخان یا جغرافینویسانی كه درباره وجود ایرانیان در جده سخن گفتهاند به بناهای باشكوهی هم كه آنها از سنگ در آنجا ساختهاند اشاره نمودهاند. این اشاره بدان جهت است كه در این نواحی به كار بردن سنگ آن هم سنگتراش در ساختن خانه یا دیوار ناشناخته بوده و به همین جهت اینگونه بناها به چشم میآمده و قابل ذكر بوده و همین خصوصیتی است كه در تاریخ شرق افریقا در زنگبار و بندر كیلوا كه قرنها ایرانیان در آنجا میزیسته و حكومت میكردهاند برای مورخان جالبتوجه و قابل ذكر بوده است. درباره آثار بازمانده از بندر كیلوا در شرق افریقا در آثار این مورخان میخوانیم:
«مظاهر تمدن و فرهنگ ایرانی با تمام وضوح نزد آنان آشكار بود و سبك معماری و خانهسازی با سنگ را ایرانیان در آنجا متداول كردند ... ایرانیان در ساختن خانههای خود از سنگهائی كه به اندازههای متساوی میتراشیدند استفاده میكردند و آنها را به وسیله سیمان به روی یكدیگر قرار میدادند بنابراین
______________________________
(1). تاریخ مدینة جده، ص 56.
ص: 138
میتوان گفت خانهسازی به وسیله سنگ برای نخستینبار به وسیله ایرانیان در شرق افریقا متداول گشت. «1»
بازرگانان سیراف و آبادانی جده
درباره ارتباط آبادانی جده با بازرگانانی كه از بندر سیراف بدانجا رفتهاند بجز آنچه در تاریخ المستبصر آمده در مآخذ قدیمیتر از آن هم اشاراتی هست. از نوشته ابو زید كه چنانكه گفتهاند خودش از تجار سیراف بوده و در قرن سوم هجری میزیسته نقل شده است كه بازرگانان سیرافی تا جده در دریای احمر و سواحل زنگبار در سواحل شرقی افریقا هم رفتوآمد داشتهاند «2» و اینكه در بعضی دورهها كه بندر سیراف در اثر عواملی طبیعی یا اجتماعی دچار ویرانی یا ناامنی شده عدهای از بازرگانان آنجا به جده رفته و آنجا را مركز تجارت خود قرار داده و موجب رونق تجارت و آبادی آنجا شده باشند بدین معنی نیست كه رابطه بازرگانان سیرافی با جده تنها به همین دورههای بحرانی محدود میشده و در ایام عادی چنین روابطی وجود نداشته است، زیرا همین امر دلیل بر این است كه پیش از این دورههای بحرانی هم جده برای بازرگانان ایرانی جائی شناخته شده بوده است.
و آنچه هم از رونق كسبوكار بازرگانان و دریانوردان سیرافی و گسترش و دامنه فعالیتهای آنها كه دارای كشتیهای بزرگ اقیانوسپیما بودهاند و در تمام بنادر معتبر اقیانوس هند از چین گرفته تا زنگبار و افریقای شرقی آمدورفت و تجارت داشتهاند در تاریخها آمده مؤید این امر تواند بود.
استخری گوید:
______________________________
(1). كتاب ایرانیها و شرق افریقا، ص 84 به نقل از الاسلام فی شرق افریقیة تألیف سپنسر ترمنگام، ص 12.
(2). به نقل توماس ریكس از او در مقالهای بهعنوان دریانوردی و خلیجفارس كه در فرهنگ ایرانزمین، ج 18، ص 404 منتشر شده با ارجاع بهG .Ferrand2391: 031 و همچنینA .S .S .Nadvi6691: 031.
ص: 139
اشتغال مردم سیراف و سواحل به دریانوردی به اندازهای است كه حتی بعضی از آنها وقتی به دریا میروند دیگر برنمیگردند و همه عمرشان را در دریا میگذرانند ... و از این راه مال فراوان بدست میآورند تا جائی كه ثروت بعضی از آنها به چهار میلیون دینار میرسیده و در دوران ما شنیدهام كه بیش از این هم ثروت دارند «1» و با این كوشش و فعالیتی كه بازرگانان مالدار سیرافی را بوده، طبیعی است كه محل آمدورفت آنها تمام بنادر مهم تجارتی آن روزگار در اقیانوس هند و متفرعات آن و از آن جمله جده بوده باشد كه آن هم یكی از مراكز مهم تجارتی در دریای سرخ بشمار میرفته زیرا گذشته از اینكه آنجا لنگرگاه كشتیهائی بوده است كه از فلسطین و مصر و دریای روم و افریقای شرقی به سوی اقیانوس هند در رفتوآمد بودهاند بندر اصلی و دروازه مكه یعنی بزرگترین مركز تجاری عربستان هم بوده و با این حال به هیچوجه بعید نبوده كه این بازرگانان سیرافی كه آنجا را از لحاظ خرید و فروش كالاهای عربستان و افریقا و مناطق شمالی مساعد دیدهاند در آنجا هم رحل اقامت افكنده و مراكزی برای تجارت خود بوجود آورده باشند. بههرحال همانطور كه كندن خندق را به دور شهر برای حفظ آنجا از حمله غارتگران از آثار ایرانیان شمردهاند ساختن آبانبارهای متعددی هم كه در این بندر به منظور جمعآوری آب باران برای تهیه آب مشروب ساخته بودهاند میتوان اثر بازرگانان سیراف شمرد زیرا این
______________________________
(1). «فاما اهل سیراف و السواحل فانهم یسیرون فی البحر حتی ربما غاب احدهم عامة عمره فی البحر ... و قد اعطوا من ذلك حظا جزیلا حتی ان احدهم بیلغ ملكه اربعة الاف الف دینار و فی عصر ناقد بلغنی ما هو اكثر من ذلك» (مسالك الممالك، ص 138 و 139).
در مسالك و ممالك فارسی چاپ بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران 1347، ص 121، مطلب بالا به این عبارت آمده است «و مردمان سیراف را از بازرگانی دریا روزی تمام هست من آنجا كسانی دیدم كه هریك را چهار بار هزارهزار دینار پول طلا بود و بیشتر و كس باشد كه بسیاری بیش از این دارد و جامه او همچو جامه مزدورش باشد- و نیز در جای دیگر از همین كتاب (ص 134) آمده است در این شهر (سیراف) بازرگانان توانا باشند و خداوند كتاب گوید من بازرگانان دیدم درین شهر هریك را شصتبار هزارهزار درم بود سرمایه» به نقل از كتاب سیراف ذیل ص 9.
ص: 140
همان روشی است كه به گفته حمد اله مستوفی «1» در شهر سیراف برای تهیه مشروب بدان عمل میكردهاند و امروز هم، چنانكه اهل اطلاع نوشتهاند از بارزترین آثاری كه از ویرانههای آن شهر قدیم باقیمانده و به چشم میخورد آثار همان آب انبارها است. «2»
*** جده و ارتباط آن با رویدادهای منطقه
اگر مطلبی كه بعضی از تاریخنویسان در ارتباط آبادانی یا بنای جده با خسرو انوشیروان نوشتهاند در زمینه كلی وضع سیاسی حاكم بر تمام این منطقه مورد مطالعه قرار گیرد و ربط آن با بعضی رویدادهای دیگر كه در همین منطقه و در همین دوره روی میداده است در نظر گرفته شود شاید هم علل كارهای منسوب به انوشیروان بهتر درك شود و هم آن رویدادها روشنتر دیده شوند. این زمان كه بعضی از تاریخنویسان از حضور انوشیروان در این منطقه سخن راندهاند و شمّهای از آن گذشت مطابق با دورهای است كه یمن در تصرف حبشه متحد روم است و رقابت روم و ایران هم در شبه جزیره عربستان بخصوص در قسمت غربی آن به شرحی كه در فصل سابق گذشت در حد اعلای خود و میدان این رقابت هم عربستان شمالی یا سرزمین حجاز بوده است، كه از شمال با سوریه و فلسطین از متصرفات دولت روم هم مرز بوده و از جنوب با یمن كه در تصرف حبشه متحد روم بوده همسابه بوده است و اگر دولت روم موفق میشد كه نفوذ ایران را از این قسمت براندازد و آن را هم تحت نفوذ خود درآورد به یك آرمان بسیار قدیم خود كه دست یافتن به آبهای اقیانوس هند از راه بسط متصرفات خود تا سواحل جنوبی عربستان بود
______________________________
(1). سیراف ص 25 به نقل از حمد اله مستوفی.
(2). «آثار و بقایای شهر سیراف به مسافت دو میلی قصبه طاهری در كناره ساحل قرار گرفته و آثار مخروبه آن شهر از كنار دریا تا پای تپهها امتداد دارد. میانه این خرابهها آبانبارهای مخروبه زیادی دیده میشود كه همه به طرز آبانبارهای كنونی آن صفحات ساختهشده است» (دریانوردی ایرانی، نوشته اسماعیل رائین، جلد اول، تهران، 1350 هجری شمسی، ص 77).
ص: 141
جامه عمل میپوشید. و به همین دلیل دامنه توطئهها و كارشكنیهای رومیها در این منطقه برای دولت ایران در این دوران بسیار شدید و گسترده بود.
جده دروازه آبی مكه و تنها بندر آن شهر تجارتی معروف حجاز بوده است و با بسته شدن راه زمینی تجارتی مكه به یمن در دورانی كه یمن در اشغال حبشیها بوده به خصوص در دورانی كه حبشیان راه دشمنی با تجّار مكه را میپیمودند طبیعی بوده كه راه آبی جنوب از طریق دریای سرخ رونق بیشتری یابد و جده كه تنها بندر مكه و دروازه آبی این شهر بوده اعتبار و اهمیت بیشتری یابد و بازرگانان و دریانوردان بیشتری به آنجا روی آورند و از آنمیان بازرگانان ایرانی هم كه از وسائل بیشتر و بهتری برخوردار بوده و كشتیهای بزرگ مجهزی هم در اختیار داشتهاند بیشتر به آنجا رفتوآمد كنند شاید در این میان تشویق انوشیروان و تقویتی هم كه از ایشان برای مقابله با كارشكنیهای دولت روم به عمل میآمده در جلب بازرگانان ایرانی به جده و از آنجا به مكه بیاثر نبوده.
مكه كه بزرگترین مركز بازرگانانی عربستان غربی و بر سر شاهراه تجارتی غرب و شرق قرار داشته در این دوران محل رقابت شدید تجارتی ایران و روم بود.
اولیریO'leary )De Lacy( یكی از محققانی كه در موضوع عربستان پیش از اسلام تحقیقاتی كرده، بعید نمیداند كه در بین بازرگانان رومی در مكه كسانی هم بودهاند كه برای دولت بیزانس جاسوسی میكرده و اعراب را زیرنظر میداشتهاند آنها اخبار ایشان و ارتباطشان را با ایرانیان و همچنین از اخبار ایرانیان در جزیرة العرب و ارتباط ایشان را با قبایل عرب برای دولت روم مینوشتهاند.
اطلاعاتی كه دولت روم برای برهم زدن نقشههای ایرانیان و دور ساختن آنها از جزیرة العرب كمال احتیاج را به آنها داشته «1». بههرحال در این دوران، هم آمدورفت كشتیها و بازرگانان در بندر جده افزایش یافته و موجبآبادی و رونق آنجا گشته، و هم آمدورفت بازرگانان ایرانی از جده به مكه به منظور
______________________________
(1).
O'Leary) De Lacy (Arabia Before Mohammad, Londen 1927, P. 181
(به نقل دكتر جواد علی از او در تاریخ العرب قبل الاسلام 204- 201).
ص: 142
دادوستد و مبادله كالا.
آمدورفت ایرانیان در زمانهای قدیم به مكه
در روایات و اشعار قدیم عربی مطالبی هست كه دلالت برآمدورفت ایرانیان در زمانهای قدیم پیش از اسلام به مكه و تقدیم هدایائی از طرف آنها به خانه كعبه دارد، هرچند مسعودی آنها را همچون روایات تاریخی نقل كرده ولی قصه و افسانه بنظر میرسد؛ با این حال شاید ذكر آنها در اینجا بیفایده نباشد به ویژه كه در جریان این داستانها سخن از انوشیروان و سران قریش در مكه میرود كه به همین دوران بازمیگردد. مسعودی گوید: ساسان جد اردشیر بابكان برای زیارت كعبه به مكه آمده و به دور خانه طواف كرده و بر چاه اسماعیل زمزمه كرده است. (زمزمه كردن از مراسم مذهبی زردشتی است) و گوید به این جهت آن را چاه زمزم نامیدند كه ایرانیان بر آن چاه زمزمه میكردهاند و به گفته او این امر دلالت دارد بر اینكه این كار به فراوانی صورت میگرفته و شاعری در روزگار قدیم در اینباره گفته است:
زمزمت الفرس علی زمزمو ذاك فی سالفها الأقدم (مروج 1- 283)
و نیز گوید كه یكی از شعرای ایرانی هم پس از اسلام به این امر افتخار كرده و گفته است:
و ما زلنا نحج البیت قدماو نلقی بالا باطح آمنینا
و ساسان بن بابك سارحتیاتی البیت العتیق لنصردینا
فطاب به و زمزم عند بئرلاسماعیل تروی الشار بینا و باز به گفته مسعودی ایرانیان در روزگاران قدیم اموال و جواهر بسیار به كعبه هدیه كردهاند و همین ساسان بن بابك دو آهوی زرین و مقداری جواهر و تعدادی شمشیر و طلای بسیار به كعبه تقدیم كرده و همه اینها را در چاه زمزم
ص: 143
دفن كردند. مسعودی سپس گوید كه برخی از تاریخنگاران و سیرهنویسان گفتهاند كه این اشیاء متعلق به (قبیله) جرهم بوده كه وقتی در مكه بودهاند آنها را هدیه كردهاند ولی به نظر مسعودی جرهم دارای اموالی نبودهاند كه بتوان هدیه چنین اشیائی را به آنها منسوب داشت ولی به گفته او این احتمال هم هست كه اینها متعلق به دیگران بوده باشد و خدا داناتر است. «1» مسعودی در جای دیگر در شرح بعضی كارهای عبد المطلب جد پیغمبر اكرم بار دیگر از همین دفینههای چاه زمزم یاد كرده و درباره آنها مطلبی آورده كه در آن نكتهای درخور تأمل است گوید عبد المطلب در زمان پادشاهی كسری بن قباد (خسرو انوشیروان) چاه زمزم را كه پر شده بود حفر كرد و از آن دو آهوی زرین مرصع به درّ و گوهر و زیورهای دیگر و هفت شمشیر و پنج زره كامل (سوانع) بیرون آورد. از شمشیرها دری برای كعبه ساخت و یكی از دو آهو را به صورت پوششی زرین بر روی در نصب كرد و دیگری را در درون كعبه گذاشت و او اولین كسی بود كه امر رفادت و سقایت «2» را برای حجاج برقرار كرد و او نخستین كسی بود كه آب شیرین در مكه سقایت كرد و در كعبه را زراندود نمود. «3» و اما نكته در خور تأمل در این خبر این است كه مسعودی كارهای عمرانی عبد المطلب را با نام خسرو انوشیروان قرین ساخته در صورتی كه وی در این مورد نه درصدد بیان وقایع دوران انوشیروان است و نه ذكر هیچ مطلبی مربوط به او بلكه در صدد بیان آیینهای عرب و عقاید آنها در جاهلیت و مطالبی از این قبیل است كه هیچ ربطی با خسرو انوشیروان ندارد «4» بنابراین آوردن نام خسرو انوشیروان در اینجا آن هم
______________________________
(1). مروج الذهب، ج 1، 4- 283.
(2). رفادت این بود كه ثروتمندان قریش میان خود مالی جمع میكردند و با آن گندم و مویز میخریدند و بین حاجیان تقسیم میكردند (قاموس) و سقایت هم به معنی آب دادن به حجاج است و تصدی امر سقایت مكه یكی از شغلهای محترم و شریف بوده و به قریش اختصاص داشته است.
(3). مروج الذهب، ج 2، ص 254.
(4). عنوان این باب در مروج الذهب چنین است «الباب السابع و الاربعون فی ذكر دیانات-
ص: 144
در آغاز كارهای عمرانی عبد المطلب در مكه و مقارن ساختن آن با ذكر مجدد اموال و جواهری كه مسعودی در خبری كه قبلا نقل شد آنها را از جمله هدیههای ایرانیان به كعبه شمرده است این اندیشه را در خواننده برمیانگیزد كه آیا این تقارن در ذكر كارهای عمرانی عبد المطلب و خسرو انوشیروان و اموال و جواهری كه در قصهها و داستانها هدیه آنها به خانه كعبه به ایرانیان نسبت داده شده و ذكر آن گذشت به علت تقارنی نبوده است كه در واقع بین رویدادهای همین دورهای كه خسرو انوشیروان درصدد تقویت حجاز و قبیله قریش سرپرست مكه در برابر مشكلاتی برآمده است كه در نتیجه روش خصمانه حبشیان یمن و تحریكات دولت روم برای آنها پیشآمده بوده است؟
رقابتهای ایران و روم در منطقه
شاید بیمورد نباشد كه در اینجا به یك سؤال دیگر هم كه در ارتباط با حوادثی كه در همین دوران در این منطقه روی داده به ذهن میرسد نیز اشارهای بشود و آن این است كه آیا حمله ابرهه پادشاه حبشی یمن دستنشانده روم به مكه مركز سیاسی و اقتصادی و دینی حجاز در محدوده همین رقابتهای منطقهای ایران و روم قرار نمیگیرد، و آیا بین این حمله در شمال با حمله حبشیها به عدن بندر ایرانی در جنوب رابطهای نیست؟
نشانههائی هست كه این سؤالها را توجیه میكنند، یكی اینكه قرارداد روم با یمن و حبشه به شرحی كه گذشت شامل دو چیز بود: یكی اخلال حبشیها در امر بازرگانی و دریانوردی ایرانیان در اقیانوس هند و كوتاه كردن دست بازرگانان ایرانی از تجارت در بنادر نزدیك آنها كه با حمله به بندر عدن منطبق میگردد و دیگری حمله فرمانروای حبشی یمن به ایران كه نامؤفق ماند یا به قول پروكوپیوس حبشیها از عهده آن برنیامدند، و اما آنچه كه در تاریخ پروكوپیوس
______________________________
- العرب و آرائها فی الجاهلیة و تفرّقها فی البلاد و خبر اصحاب الفیل و عبد المطلب و غیر ذلك ممالحق بهذا الباب (مروج، ج 2، ص 253).
ص: 145
به نام حمله به ایران نوشته شده همانطور كه در جای خود ذكر شد مقصود حمله به مصالح ایران در عربستان و چنانكه اولیری نوشته كوتاه كردن دست ایران از این منطقه و قرار دادن آن در قلمرو نفوذ روم بوده است نه حمله به سرزمین ایران كه از دسترس آنان به دور بوده، نظیر همان كاری كه رومیان از جبلة بن حارث (یا حارث بن جبله) امیر عرب غسّانی برای حمله به منذر پادشاه حیره كه در قلمرو ایران قرار داشته خواسته بودند. از نوشته پروكوپیوس چنین برمیآید كه ژوستی نین حمله حبشیهای یمن را به حجاز قبل از این تاریخ خواسته بوده و ابرهه در تاریخ دیرتری به این كار دست زده، از این نوشته چنین برمیآید كه منظور ژوستی نین این بوده است كه حمله یمن هم به حجاز در همان هنگامی صورت گیرد كه انوشیروان در جنگ با روم درگیر بوده و همزمان با حمله حارث غسّانی دستنشانده روم به منذر لخمی دستنشانده ایران و حمله اقوام شمالی مانند خزرها و هیاطله به شمال ایران. در صورتی كه حمله ابرهه به مكه در دورانی صورت گرفته بود كه جنگ بین آن دو یعنی ایران و روم چندسال بود كه به صلح انجامیده بود.
احتمال زیاد میرود كه ژوستی نین به همانگونه كه در مورد حبشیها به راههای بازرگانی دریائی و ایجاد مزاحمت برای بازرگانان ایرانی مقصودش آن بود كه راه تجارت دریائی روم را در بندرهای نزدیك دریای سرخ از نفوذ ایرانیان آزاد سازد راه زمینی را هم كه در بخشی از آن از مراكز تحت تصرف ایران میگذشت نیز با حمله حبشیهای یمن به حجاز آزاد سازد. راه زمینی از مكه تا دمشق كه در قلمرو روم بود از مراكزی میگذشت كه در قلمرو مرزبانی ایران قرار داشت. مرزبان ایرانی این منطقه چنانكه در جای خود دیدیم به مرزبان البادیه معروف بود و چنانكه گفتیم یثرب یا مدینة الرسول در این دوران در قلمرو او قرار داشت یكی از منزلگاههای این راه یعنی تیماء هم كه از مراكز بازرگانی معروف بین راه مكه به شام بوده نیز مدتها در قلمرو ایران قرار داشته. شهرت این تیماء وآبادی و عمران آنجا باعث شده كه یكی از یهودیان مایهدار به نام سموئل
ص: 146
قصری در آنجا ساخته بود كه به نام ابلق الفرد معروف بوده، این تیماء یكی از منزلهای مهم این راه بود كه كاروانها در آنجا فرود میآمدهاند. یكی از كاوشگران جهانگرد بنام در اینجا سنگنوشتهای یافته است كه با خط بنی ارم منقوش شده، این سنگنوشته كه در آن از پیشرفت وآبادی و عمران تیماء سخن رفته مربوط به دورانی است كه ایرانیان در آنجا تسلط داشته و اینجا در قلمرو ایشان بوده است. «1»
*** فراز و نشیبهای آبادانی در جده
بندر جده از روزگاران قدیم پیش از اسلام كه مركز بازرگانی گردید، تا قرنهای متأخر اسلامی كه ذكری از آن در تاریخها آمده دورههای مختلفی از آبادانی و ثروت تا ویرانی و فقر به خود دیده است و به این جهت ردپای ایرانیان را هم در آنجا نه پیوسته بلكه به تناوب و به فواصل میبینیم و این تا حدی طبیعی مینماید، زیرا جائی كه شكوفائی و ثروت آن نتیجه رونق تجارت و آمدورفت بازرگانان و كشتیهای بازرگانی باشد، بیش از هرچیز نیازمند امنیت و آرامش و صلح و عدالت است و وقتی این عوامل از آنجا رخت بربست نه تنها كشتیها و بازرگانان بدانجا آمدورفت نمیكنند بلكه بازرگانان و مالداران آنجا نیز بتدریج از آنجا رخت بربسته به جائی كه برای كسبوكار و زندگی مناسبتر باشد روی میآورند و بدین ترتیب شهر رو به ویرانی میرود و فقر وفاقه بر آن حكومت میكند و بندر جده هم چندینبار دچار چنین رویدادهائی شده كه بعضی از آنها در تواریخ كموبیش منعكس شده است.
یكی از رویدادها كه پیش از اسلام روی داد و موجب ویرانی این بندر گردید هنگامی بود كه بعضی قبائل عرب بر آنجا مستولی گردیدند و كار تجارت در آنجا مختل گردید و بازرگانان ایرانی نیز آنجا را ترك گفته و تجارت مكه هم از
______________________________
(1). جواد علی 4- 177 به نقل از:Ency .IV ,P .622.
ص: 147
جده به محل دیگری در جنوب آن به نام الشعیبیه منتقل شد «1» و آنجا جایگزین بندر جده گردید و جده رو به ویرانی نهاد تا جایی كه وقتی در زمان خلیفه عثمان بن عفان جده دوباره بهعنوان بندر و شهر مورد استفاده قرار گرفت از عمران وآبادی و بناهای باشكوه سابق در آن اثری نبود و بناهای آنجا منحصر به مقداری خانههای گلی و یا كوخهای نئین بود. ولی از این زمان بتدریج با آمدورفت كشتیهای بازرگانی و مراسم حج برآبادی و ثروت آن افزوده گشت و دوباره ساختمانهای بلند و سنگی در آن فراوان شد. مؤلف تاریخ جده مینویسد «در این دوران باز ما دوباره اثر ایرانیان را در آبادانی و رونق بازرگانی این بندر میبینیم و میبینیم كه چگونه تاریخ به اشكال و رنگهای مختلف تكرار میشود.
گوئی یك جاذبه نهانی ایرانیان را به اقامت در جده میكشاند شاید این جاذبه ملایم بودن آبوهوای آنجا از لحاظ بهداشتی و همچنین مساعد بودن وضع آنجا از لحاظ بازرگانی باشد، ساكنان ایرانی جده در طی قرنها اقامت در آنجا به ساختن خانهها و مهمانسراهای مجلل پرداختند و به انواع بازرگانیها روی آورده آن را رونق بخشیدند و در این راه در زندگی اجتماعی و عملی این شهر چه در قدیم و چه در جدید از شهرت بسیار خوبی برخوردارند. «2»
درباره اینكه آیا این آرامش و امنیت و در نتیجهآبادی و عمران جده تا قرن سوم و چهارم هجری كه از رونق بازرگانی آنجا و فعالیت بازرگانان ایرانی در آنجا اخبار متعددی در منابع تاریخی و جغرافیائی آن دوران هست همچنان ادامه داشته یا اینكه باز هم در این میان دچار ناامنی و ویرانی شده اخبار كافی در دست نیست ولی بههرحال در قرن سوم و چهارم هجری بندر جده را از خلال همین مآخذ همچنان معمور و تجارت آن را پر رونق و مالومنال را در آنجا فراوان و امر بازرگانی را همچنان در دست ایرانیان میبینیم.
ابو زید احمد بن سهل بلخی مؤلف كتاب معروف «صور الاقالیم یا ذكر المسافات و الاقالیم» در سال 322 هجری قمری درباره جده چنین نوشته است:
______________________________
(1). تاریخ مدینة جده، ص 26.
(2). تاریخ مدینة جده، ص 27.
ص: 148
«جده دارای تجارت و اموال بسیار است و در حجاز پس از مكه جائی كه بیش از اینجا تجارت و مال داشته باشد یافت نمیشود و پایه و ركن تجارت آنجا ایرانیانند. «1»» و پس از او ابو اسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری در كتاب المسالك و الممالك كه آن را به قول معروف در 340 هجری تألیف كرده نیز درباره جده چنین نوشته است: «جده بندر و دروازه اهل مكه و در دو منزلی آن است بر كناره دریا و آن جائی است آبادان و پر تجارت و مال، در حجاز پس از مكه با ثروتتر و پر تجارتتر از آنجا جائی نیست و پایه و ركن تجارت آنجا ایرانیانند. «2»»
ولی ابن حوقل كه كتاب خود را در سال 367 هجری یعنی بیست و هفت سال پس از اصطخری تألیف كرده هرچند گفتههای اصطخری را تكرار كرده ولی آن را به صورت گذشته حكایت كرده كه میرساند در زمان او باز هم جده دچار آفتی از ناامنی گردیده ابن حوقل گوید «جده بندر و دروازه مردم مكه و در دو منزلی آن است بر كرانه دریا، جائی بود آبادان و پر تجارت و مال و در حجاز پس از مكه باثروتتر و پر تجارتتر از آنجا جائی نبود و پایه و ركن تجارت آنجا ایرانیان بودند، و چون ابن جعفر الحسنی در آنجا اقامت گزید صاحبان آن پراكنده شدند و احوال آن روی به ادبار نهاد «3». ظاهرا فتنه این ابن جعفر الحسنی
______________________________
(1). «وهی- ای جده- كثیرة التجارات و الاموال، و لیس بالحجاز بعد مكة اكثر مالا و تجارة منها، و قوام تجارتها الفرس» (تاریخ مدینة جده، ص 61 به نقل از نسخه خطی قدیم از كتاب ذكر المسافات و الاقالیم ابو زید احمد بن سهل در كتابخانه عارف حكمت در مدینه منوره.
(2). «و جده فرضة اهل مكه علی مرحلتین منها علی شط البحر، و هی عامرة كثیرة التجارات و الاموال لیس بالحجاز بعد مكه اكثر مالا و تجارة منها و قوام تجاراتها بالفرس» المسالك و الممالك، چاپ لیدن 1927، ص 19.
(3). «و جدة فرضة لاهل مكه علی مرحلتین منها علی شط البحر، و كانت عامرة كثیرة التجارات و الاموال و لم یكن بالحجاز بعد مكة اكثر مالا و تجارة منها. و كانت تجاراتهم تقوم بالفرس، فلما اقام بها ابن جعفر الحسنی تشتت اربابها و رزحت احوالها» (صورة الارض چاپ بیروت، ص 39) در مقدمه صورة الارض آمده كه ابو القاسم ابن حوقل النصیبی معروف به ابن حوقل حود-
ص: 149
كه لا بد یا شیخ قبیله تاراجگری بوده یا امیر ستمكار زورگوئی زیاد طول نكشیده و با زوال خودش آثار زیانبار او هم از میان رفته و دوباره رونق كسب و كار و آبادانی به جده بازگشته است. چه چندسال پس از ابن حوقل، بشاری مقدسی كه او نیز از جغرافینویسان مطلع قرن چهارم هجری است و كتاب خود احسن التقاسیم را در سیصدوهفتادوپنج هجری پرداخته جده را چنین تعریف كرده است: «جده شهری است بر دریا نهاده و نامش از آن گرفته شده. دژ و بارو دارد، آبادان و پرجمعیت است. مردم آن اهل بازرگانی و ثروت هستند. آنجا گنجینه مكه و بارانداز یمن و مصر است. آن را مسجدی نیكو است لیكن برای آب در رنجند با اینكه بركههای بسیار دارند، از راههای دور برای آنها آب میآورند.
ایرانیان بر آنجا غلبه دارند ایشان را در آنجا كاخهای شگفتانگیزی است.
كوچههای آنجا مستقیم و وضع آنجا نیك و گرمای آنجا بسیار سخت است «1».
چندین سال بعد از مقدسی ناصرخسرو علوی از راه دریا به جده وارد شده (ناصرخسرو در جمادی الاخر سال 442 در جده بوده) و از وصفی كه از آن شهر كرده معلوم میشود كه تا این تاریخ هنوز وضع شهرچندان فرقی نكرده و تجارت آنجا همچنان شكوفا و عمران وآبادی آنجا چشمگیر بوده «2» ولی این
______________________________
- بازرگانی جهانگرد بود و چون از كتاب المسالك و الممالك اصطخری آگاهی یافت آن را بازنویس كرد و با همان عنوان به خود منسوب ساخت این كتاب دوبار در لیدن چاپ شده بار اول با عنوان المسالك و الممالك و بار دوم با عنوان صورة الارض. (مقدمه صورة الارض چاپ بیروت، ص 6).
(1). «جده مدینه علی البحر منه اشتق اسمها، محصنة عامرة، آهلة، اهل تجارات و یسار، خزانة مكه و مطرح الیمن و مصر، و بها جامع سریّ غیر انهم فی تعب من الماء مع ان فیها بركا كثیرة و یحمل الهیم الماء من البعد و قد غلب علیها الفرس لهم بها قصور عجیبیة، و ازقتها مستقیمة، و وضعها حسن، شدیده، الحر جدا» ص 79 احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم تألیف ابو عبد الله محمد بن احمد بن بكر البناء الدمشقی (- بشاری مقدسی، ص 79).
(2). ناصرخسرو جده را چنین توصیف كرده: «جده شهری بزرگ است و بارهای حصین دارد بر لب دریا و در او پنج هزار مرد باشد. بر شمال دریا نهاده است و بازارهای نیك دارد و قبله مسجد آدینه سوی مشرق است و بیرون از شهر هیچ عمارت نیست الا مسجدی كه معروف است به-
ص: 150
وضع دیری نپائید و ثروت این شهر بار دیگر حس طمع حاكمان و قبائل تاراجگر اعراب را برانگیخت و آسایش و امنیت را از آنان سلب نمود تا جائی كه بناچار آنچه توانستند به كشتیهای خود بار كرده و شهر را ترك گفتند. ابن المجاور دمشقی حكایتی نقل كرده كه به سال 473 یعنی 31 سال بعد از سفر ناصرخسرو برمیگردد كه از آن میتوان به خوبی دریافت كه به همان نسبت كه این بندر از لحاظ آبادانی و ثروت و رونق تجارت پیشرفت میكرده و بازرگانان آنجا به كثرت مالومنال شهرت مییافتهاند به همان نسبت هم مورد طمع قبائل تاراجگر یا فرمانروایان حریص و زورگو قرار میگرفتند و در دورههائی كه قدرت قاهرهای برای حمایت آنان وجود نداشته بازرگانان آنجا پس از تحمل ناملایمات ناچار به ترك آنجا میشدهاند و كسب و كار و رونق و رفاه هم از آنجا رخت بر میبسته است. در نیمه دوم قرن پنجم هجری این شهر یكبار دیگر دچار چنین افتی شد و بازرگانان شهر از آنجا كوچ كردند و شهر روی به ویرانی نهاد. ابن مجاور علت این كوچ دستهجمعی را چنین نوشته است:
«روزی فرمانروای مكه (گفتیم كه جده بندر مكه و تابع آنجا بوده است) كسی را نزد بزرگ تجار جده میفرستد و از او یكبار آهن میخواهد و بازرگان هم به كارگزارش دستور میدهد كه یكبار آهن برای حاكم بفرستد و او هم میفرستد وقتی كه بار آهن را نزد حاكم باز میكنند میبینند كه به جای آهن تیرههای طلا است. حاكم چون چنین میبیند آن فرستاده را دوباره نزد آن
______________________________
- مسجد رسول الله و دو دروازه است شهر را یكی سوی مشرق كه رو با مكه دارد و دیگرسوی مغرب كه رو با دریا دارد، و اگر از جده بر لب دریا سوی جنوب بروند به یمن رسند به شهر سعده و تا آنجا پنجاه فرسنگ است و اگر سوی شمال روند به شهر جار رسند كه از حجازست.
و بدین شهر جده نه درختست و نه زرع، هرچه بكار آید از رستا آرند و از آنجا تا مكه دوازده فرسنگ است. و امیر جده بنده امیر مكه بود و او را تاج المعالی بن ابی الفتوح میگفتند و مدینه را هم امیری بود و من به نزدیك امیر جده شدم و با من كرامت كرد و آنقدر باجی كه به من میرسید از من معاف داشت و نخواست چنانكه از دروازه مسلم گذر كردم و چیزی به مكه نوشت كه این مردی دانشمند است از وی چیزی نشاید بستدن»، (سفرنامه چاپ دبیر ساقی 1335، ص 6- 85).
ص: 151
بازرگان میفرستد و از او میخواهد كه یكبار دیگر از همان جنسی كه برایش فرستاده بفرستد. چون بازرگان از شاگردش میپرسد كه چه جنسی برای حاكم فرستاد. شاگردش میگوید از آهنهائی كه زنگزده و زنگار همه آنها را پوشانده بود و چون بازرگان از ماوقع آگاه میشود و میفهمد كه حاكم در او طمع كرده و از او خلاصی نخواهد داشت به چارهاندیشی نزد پیرمردی كه در مصائب از او نظر میخواستند رفت و واقعه را بازگفت. پیرمرد گفت به نظرم میرسد كه شماها مردمی مالدار و ثروتمند هستید صلاح در این است كه آنچه دارید جمع كنید و با آنچه احتیاج دارید همه را در كشتیهای خود بار كنید و هیچچیز در شهر باقی نگذارید و راه دریا پیش گیرید و در هرجا از ساحل دریا كه مناسب یافتید فرود آئید و آنها همچنان كردند و شهر را خالی و بیحفاظ رها كردند». ابن مجاور پس از نقل این داستان گوید در روایت دیگری در علت كوچ كردن بازرگانان و مالداران شهر گفتهاند كه اعراب كه صیت شهرت و ثروت و غنای شهر را شنیده بودند برای دستبرد زدن به آنجا شهر را محاصره كردند و مدتی شهر در محاصره بود و چون مردم شهر دچار كمآبی شدند به كشتیهای خود سوار شدند و راه دریا در پیش گرفتند و چون آن شهر خالی از سكنه و محافظین شد اعراب بدانجا وارد شدند و مالك آنجا شدند و این در دولت امیر داود بن هاشم بود». «1»
بههرحال علت كوچ قطعی و دستهجمعی مردم مرفه شهر چه ظلم حاكم مكه و چه قوم اعراب بیابانگرد و چه هردو باشد در این قرن جده دوباره دچار ویرانی و فقر و فلاكت گردید و اینبار دوران ویرانی آن به درازا كشید چه در قرن ششم هجری كه ابن جبیر اندلسی از آنجا دیدن كرده، جدهآبادی و عمران سابق خود را از دست داده و به صورت دهی درآمده بود. چهرهای كه ابن جبیر از این شهر ترسیم كرده تیره و اسفبار است. جای ساختمانهای باشكوه آنجا را كه مقدسی آنها را با عنوان قصرهای عجیب یاد كرده بود كوخهای نئین و جای بازرگانان ثروتمند و مردم مرفه آنجا را مردمی فقیر گرفته بودند كه به كارهای
______________________________
(1). ابن المجاور الدمشقی، تاریخ المستبصر، ص 45 و 46، چاپ لیدن 1951.
ص: 152
فقیرانهای همچون كرایه دادن شتر یا فروختن آب و شیر به حجاج میپرداختهاند وی از این شهر بهعنوان قریه یاد كرده ولی گوید كه در آن آثاری قدیمی هست كه دلالت دارد بر اینكه اینجا در گذشته شهری آباد بوده و در بیرون شهر هم آثاری است كه دلالت بر قدمت آنجا دارد، و گوید كه اینجا از شهرهای ایرانیان بوده (كانت من مدن الفرس) «1». در حدود یك قرن پس از ابن جبیر كه ابن المجاور دمشقی از جده دیدن كرده تا حدی عمران وآبادی به جده بازگشته و وضع كسب و كار مردم هم رونقی یافته بوده ولی ظاهرا آن دوران طلائی گذشته آن دیگر تجدید نشده است.
وی جده را با عنوان شهر كوچكی در ساحل دریا توصیف میكند و از شدت ازدحام حجاج در آنجا و كمآبی آنجا سخن میگوید و گوید آب را از جاهای دور به آنجا میآورند و میافزاید كه مردم آنجا از نسل ایرانیان هستند و گوید ساختمانهای آنجا از سنگ كاشور است كه گفتیم همان سنگهای رملی هستند كه از زمین آنجا استخراج میكنند و به آنها سنگ منقبی میگویند و همچنین در آنجا بناهائی است از خوص یعنی برگ خشك نخل و گوید كه در جده مسافرخانههائی هست كه اطاقهای آنها را به مسافرین و حاجیان كرایه میدهند و از دو كاروانسرای (خان) بزرگ نام میبرد و همچنین از مهمانخانههای بزرگی كه آن را امیر شمس الدین طنبغا خان در سال 623 هجری بنا كرد، یاد میكند و گوید در آنجا مالیاتی از خانههای كرایهای برای سلطان مصر وصول میشده كه سالیانه 3 درهم برای هرخانه بود. «2»
______________________________
(1). تاریخ مدینة جده، ص 55، به نقل از رحلة ابن جبیر، چاپ بیروت سال 1379 ه. 1959 م.
ص 53.
(2). تاریخ مدینة جده، ص 65.
ص: 153
گفتار نهم از عمان تا عدن- عدن و سواكن
اشاره
بندرهای میان عمان و عدن* بندر عدن* سفر جنگی انوشروان به عدن* بندر عدن در قرن چهارم هجری* ایرانیان در عدن* سواكن* روش دادوستد ایرانیان در سواكن* بومیان سواكن.
بندرهای میان عمان و عدن
در فاصله بین مركز دریائی عمان تا بندر عدن نام دو بندر دیگر در مآخذ تاریخی و جغرافیائی قدیم دیده میشود كه ظاهرا از بنادر معتبر و پر رونق عربستان در اقیانوس هند بوده و در دوران خود نام و آوازهای داشتهاند كه ذكری از آنها در تاریخ مانده، یكی از این دو محل بندری بوده در مهرة و دیگری بندری بوده در حضرموت. مهره و حضرموت دو منطقه هستند در جنوب عربستان بین الربع الخالی و دریا كه در روزگار قدیم و در دورانی كه ما از آن سخن میگوئیم ایران را در سواحل آنجا مراكزی برای بازرگانی و دریانوردی بوده است: در كتاب «گردش پیرامون دریای اریتره» از محلی در
ص: 154
غرب عمان سخن میرود به نامAsicho یاAsieh كه آن را با جاسك تطبیق كرده و محل آن را در مجاورت ظفار كه از توابع شحر به شمار میرفته نشان دادهاند.
در این كتاب درباره این محل وصفی بدینگونه آمده است:
پس ازAsicho ساحلی است كه در آنجا مردمی عقبافتاده و وحشی سكونت دارند كه در قلمرو فرمانروائی ایرانیانند. كلاسر معتقد است كه این ایرانیان همان اشكانیان یا پارتها هستند كه پیش از میلاد بر این منطقه دستیافته و مردم آنجا را به زیر فرمان آورده بودند، كلاسر همچنین معتقد است كه گروهی از مردم همین ناحیه به نام «حبش» بودند كه به افریقا مهاجرت كردند و نام خود را بر همان منطقهای كه در آنجا سكونت گزیدند- یعنی حبشه- دادند. «1»
محلی كه این دریانورد ناشناس در غرب عمان نشانی داده كموبیش با همانجائی تطبیق میشود كه استخری در سواحل مهره نشان داده. استخری هم از مراكز دریائی قابل ذكر بین عمان و عدن یكی سواحل مهره را نام برده و دیگری سواحل حضرموت را درباره مهره نوشته است كه قصبه (یعنی شهر مهم و اصلی) آن شحر است و گوید سرزمین فقیر و بیآب و علفی است و وصفی كه از مردم آنجا میكند خیلی دور از وصفی كه دریانورد رومی در قرن اول میلادی از آنها كرده نیست. استخری گوید زبان مردم آنجا بقدری غریب و بیگانه است كه از آن نمیتوان چیزی فهمید «2». ابن خردادبه این شحر را سرزمین كندر خوانده و از این وصف معلوم میشود كه مركز حمل كندر كه در روزگار قدیم مهمترین و مطلوبترین كالای عربستان بوده همین بندر شحر بوده. ابن خردادبه در تأیید این گفته خود بیتی را هم كه ظاهرا در حكم مثل سائر بوده از شاعری به این مضمون نقل میكند:
اذهب الی الشّحر ودع عماناالّا تجد تمرا تجد لیانا «3»
______________________________
(1). به نقل جواد علی از او در تاریخ العرب قبل الاسلام ج 3- ص 345.
(2). اصطخری، ص 25.
(3). ابن خردادبه، 8- 147.
ص: 155
یعنی عمان را ترك كن و به شحر برو كه در آنجا اگر خرما نیابی كندر خواهی یافت.
درباره محل جغرافیائی این شحر ابن خردادبه در جائی آن را در دویست فرسخی عمان و صد فرسخی عدن نشانی میدهد «1» و در جائی دیگر كه منازل بین عمان و مكه را از ساحل ذكر میكند میان عمان و شحر سه منزل و میان شحر و عدن نیز سه منزل ذكر كرده «2» و این هم كه شحر چنانكه ابن خردادبه و استخری ذكر كردهاند مركز منطقه مهره بوده كه در همسایگی عمان قرار داشته و بین مهره و عدن منطقه وسیع حضرموت فاصله بوده اقتضا دارد كه فاصله میان عمان و شحر بیشتر از فاصله شحر تا عدن نباشد. از اوصاف دیگری كه در نوشتههای دیگر مورخان و جغرافیانویسان درباره این محل آمده چنین معلوم میشود كه در تعیین محل قطعی شحر برای بعضی از آنها ابهامی وجود داشته و شاید این امر بدین سبب باشد كه جاهای مختلفی به نام شحر خوانده میشده. این را یاقوت از قول اصمعی نقل كرده و آنچه این گفته را تأیید میكند این است كه در عمان هم بنا به روایت ابو عبیده جائی به نام شحر بوده ابو عبیده در روایتی كه از او نقل كردیم گفته بود كه اردشیر بابكان قبیله ازد را در شحر عمان به كار ملاحی گماشت. بههرحال محلی را كه یاقوت به نام شحر ذكر كرده ظاهرا همین محلی است كه در ساحل مهره بوده و وصف آن را از ابن خردادبه و استخری هم شنیدیم، یاقوت از قول اصمعی گفته كه عنبر شحری از سواحل آنجا به دست میآید «3». یشاری مقدسی هم كه خود او شحر را دیده آن را ضمن مناطق یمن و پس از حضرموت آورده و آن را چنین وصف كرده. شحر شهری است بر ساحل دریا و معدن ماهیهای بزرگ است كه از آنجا به عمان و عدن و بصره و اطراف یمن حمل میشود و آنجا محل درختهائی است كه صمغ آنها كندر است «4».
یاقوت از قول یكی از اعراب افسانهای بسیار عجیب و خارقالعاده درباره
______________________________
(1). ابن خردادبه، 61- 60.
(2). ابن خردادبه، 8- 147.
(3). یاقوت، 2- 4- 313.
(4). مقدسی، احسن التقاسیم، ص 87.
ص: 156
تسناس كه در همین شحر در خانه یكی از مردم مهره كه در آنجا ریاست داشته دیده بوده است نقل كرده كه از بس عجیب و نامعقول بوده ذمه خود را از آن بری ساخته.
بندر دیگری كه بین عمان و عدن واقع بوده و نامی از آن در نوشتههای قدیم آمده محلی بوده در حضرموت كه بنا به گفته مسعودی سپاهیان ایران كه عازم یمن بودند در این محل از دریا به خشكی درآمدند و به سوی یمن روانه شدند.
حضرموت یكی از سه بخش بزرگ و عمده یمن بوده، مقدسی آن را چنین وصف كرده. سرزمین یمن در قدیم به سه كارگزاری تقسیم میشد و هریك را یك والی بود یك والی برجند و مخلافهای آن منصوب میشد و یكی بر صنعا و مخالفهای آن و یكی هم بر حضرموت و مخلافهای آن «1». مسعودی نام این بندر را مثوب نوشته و این دو بیت را هم از شاعری به مناسبت پیاده شدن سپاهیان ایران در آنجا نقل كرده است:
اصبح فی مثوب الف فی الجننمن رهط ساسان و رهط مهرمن
لیخرجوا السّودان من ارض الیمندلّهم قصد السّبیل ذویزن «2» ظاهرا این محل در آن زمان هم جای پرنام و آوازهای نبوده یا اینكه عمران وآبادی آن طولی نكشیده كه به جای دیگری منتقل شده چون ذكری از آن به عنوان یك محل معمور و آباد در كتب تاریخ و جغرافیای قدیم نیست. یاقوت از آن تنها به ذكر جائی است در یمن «3» اكتفا كرده. درباره پیاده شدن سپاهیان ایران هم در اینجا باید اضافه شود كه در بعضی از مآخذ محل پیاده شدن سپاهیان ایران را در یمن بندر عمان نوشتهاند كه احتمال دارد بندر عدن باشد. «4»
______________________________
(1). مقدسی، احسن التقاسیم، ص 105.
(2). مروج، پلا، ج 2- ص 203.
(3). یاقوت، 4- 415.
(4). بنا به قولPexcy sykesدرHistory of Parniaچاپ سوم لندن 1958 ص 454.
ص: 157
بندر عدن
بندر عدن مهمترین بندر در سواحل جنوبی شبهجزیره عربستان و جنوب یمن بود كه ایرانیان از خیلی پیش از اسلام در آنجا به كار بازرگانی و دریانوردی پرداخته و آنجا را معمور و پر رونق میداشتهاند. اهمیت این بندرهم ناشی از وضع جغرافیائی و طبیعی آن بود چون در مسیر كشتیهائی قرار داشت كه از اقیانوس هند عازم دریای سرخ و قلمرو دولت روم یا سواحل افریقا و مراكز بازرگانی آنجا بودند و از لحاظ طبیعی آمادهترین بندری بود كه همه كشتیها میتوانستند پس از طی مسافتهای زیاد در اقیانوس در آنجا لنگر اندازند هم به اصلاح وضع خود بپردازند و هم به مبادله كالا و دادوستد و رفع نیازهای خود بپردازند. در آنجا از قدیم باراندازهای متعدد و بازرگانان معتبر وجود داشتهاند كه همه نوع كالای شرق و غرب را در آنجا ذخیره داشته و خرید و فروش میكردهاند و به همین جهت آنجا از بندرهای بزرگ و معتبری بشمار میرفته كه بازرگانانی كه به قصد تجارت با كشتیهای بزرگ عازم سرزمینهای دوردست بودند غالبا كالاهای موردنیاز خود را از همین بندرها تهیه میكرده و كالاهای خود را هم در همین بندرها میفروختهاند. ابن خردادبه ضمن برشمردن بندرهای بین بصره تا دریای سرخ، عدن را چنین وصف كرده «عدن از بندرهای بزرگ است در آنجا نه زراعت هست و نه دامداری ولی در آنجا عنبر و عود و مشك و همه نوع كالاهای سند و هند و چین و زنگیان و حبشه و ایران و بصره و جده و قلزم یافت میشود «1» و استخری هم درباره آن گوید كه عدن شهری كوچك است و نام و آوازهاش از آنرو است كه شهری بندری و مركز معدن مروارید است و مسافران دریا بدانجا روی میآورند، در یمن شهرهای بزرگتر از عدن هم هست ولی به اندازه عدن نام و آوازه ندارند «2».
______________________________
(1). ابن خردادبه، ص 61.
(2). استخری، ص 25.
ص: 158
سفر جنگی انوشروان به عدن
طبری در بیان رویدادهای دوران انوشروان خبری درباره سفر جنگی انوشیروان به بندر عدن نقل وقتی آن را با خبری كه پروكوپیوس تاریخنویس رومی درباره رابطه ژوستی نین امپراطور روم با فرمانروایان حبشه و یمن و تحریك آنها علیه ایران به منظور خرابكاری در بازرگانی دریائی ایران نقل كرده و قبلا به آن اشاره شد بسنجیم و به ارتباط بین این دو خبر كه یكی از منابع ایرانی و دیگری از منابع رومی نقل شده توجه كنیم هم مفهوم این دو خبر برای ما روشنتر و گستردهتر میشود و هم علل و عواملی را كه باعث چنین سفر جنگی شده بهتر خواهیم شناخت.
خبری كه طبری نقل كرده پس از شرح جنگهای انوشروان با روم و پیروزی او بر روم و فراغت او از آن جنگها است. خبر چنین است «سپس به سوی عدن روی آورد (یعنی انوشیروان) و در آنجا در قسمتی از دریا كه میان دو كوه و در جانب حبشه قرار دارد با كشتیهای بزرگ و سنگ خارا و ستونهای آهنین و زنجیرها سدی ایجاد كرد و بزرگان آن سرزمین را بكشت و به مدائن بازگشت «1»».
طبری عزیمت انوشیروان را به عدن خیلی پیش از لشكركشی او به یمن برای بیرون راندن حبشیها از آنجا و بازگرداندن سلطنت یمن به حمیریها و همچنین پیش از لشكركشی او به شرق برای جنگ با هیاطله و رفتن او به بلخ و فرغانه ذكر كرده، ثعالبی نیز خبر رفتن انوشروان را به عدن و گوشمالی حبشیها را پس از جنگ با روم و خزرها آورده «2» و ابن اثیر هم پیش از خبر فتح یمن در داستان دادخواهی سیف بن ذی یزن كه آن را تا حدی به تفصیل ذكر كرده اشارهای به اعزام سپاهیان از سوی انوشروان به یمن و سركوبی حبشیها كرده و آن را پس از بازگشت انوشروان از لشكركشی در گرجستان و پیش از لشكركشی به سراندیب
______________________________
(1). طبری 1- 898، «ثم انصرف نحو عدن فسكر ناحیة من البحر هناك بین جبلین ممایلی ارض الحبشه بالسفن العظام و الضحور و عمد الحدید و السلاسل و قتل عظما ملك البلاد- ثم انصرف الی المدائن و قد استقام له مادون هرقلت من بلاد الروم و ارمینیه و ما بینه و بین البحرین من ناحیة عدن».
(2). تاریخ غرر السیر، ص 614.
ص: 159
آورده «1» كه از آن معلوم میشود كه موضوع خبر همین واقعه عدن است كه طبری آن را واضحتر بیان كرده است.
غرض از این توضیح یكی بیان این مطلب است كه این سفر جنگی به عدن با اینكه عدن بندر یمن است با لشكركشی به یمن كه سالها پس از این تاریخ اتفاق افتاد اشتباه نشود، و دیگر این است كه در دورانی كه حبشیها بر یمن مستولی بودهاند مراكز دریائی كه در سواحل یمن یا در نزدیكیهای یمن و حبشه در اختیار دریانوردان و بازرگانان ایرانی بوده مانند همین بندر عدن در جنوب یا بندر جده در همسایگی شمالی آن از دسترس حبشیها چه حبشیهای یمن و چه حبشه به دور بودهاند و بازرگانان و دریانوردان ایرانی همچنان در این مراكز به كار و فعالیت خود اشتغال داشتهاند. و دیگر اینكه از این پیوستگی سفر جنگی به عدن با جنگ روم چنین معلوم میشود كه انوشیروان بین تجاوز حبشیها به عدن و كارهای دشمنانه رومیها در مرزهای غربی و شمالی ایران رابطهای میدیده و به همین جهت بوده كه پس از غلبه بر رومیان در شمال بلافاصله برای رفع غائله حبشیان در جنوب كه از همانجا سرچشمه میگرفته نیز اقدام كرده است.
و اما خلاصه خبر پروكوپیوس آنكه ژوستی نین سفیری نزد پادشاه حبشه فرستاد و با او قرار گذاشت كه حبشیها برای بازرگانان ایرانی در دریاهای آن طرف مزاحمت ایجاد كنند و كاری كنند كه كالاهای موردنیاز روم را به جای اینكه بازرگانان ایرانی به رومیان بفروشند حبشیها خود واسطه این معاملات شوند و سودی كه بنا هست به جیب دشمنان روم (یعنی ایرانیها) برود به جیب دوستان ایشان یعنی حبشیها برود و پادشاه حبشه هم متعهد شد كه چنین كاری بكند ولی پروكوپیوس مینویسد كه او از عهده برنیامد چون بازرگانان ایرانی در بنادر خیلی دورتر كالاهائی كه از سوی هند میآمد میخریدند و فرصت به دیگران نمیدادند.
وقتی این دو خبر را كه یكی از منابع ایرانی نقل شده و دیگری از منابع رومی
______________________________
(1). الكامل، ج 1- ص 258 و 259.
ص: 160
كنار هم بگذاریم و هردو را باهم بسنجیم میتوانیم حوادثی را كه به لشكركشی انوشروان به عدن انجامیده بدین صورت تصور كنیم. ژوستینین در پیمانی كه با حبشیها بسته بود آنها را آماده ساخته بود كه هنگامی كه خود او از غرب به ایران حمله میكند و اقوام شمالی هم مانند خزرها و قسمتی از ارمنستان كه متحدان او بودند از شمال، و اعراب غسانی هم به پادشاه حیره كه از طرفداران ایران بود حملهور میشوند حبشیها هم به مراكز تجارتی و دریائی ایران در جنوب عربستان بتازند و انوشیروان را از این قسمت هم گرفتار سازند حبشیها همچنین كردهاند و وقتی دولت ایران سرگرم جنگ با روم و اقوام شمالی بوده آنها هم به عدن كه مهمترین مركز دریائی ایران و بر سر راه تجارتی شرق و غرب بوده حمله برده و به قتل و غارت پرداخته و آنجا را ویران ساخته و از كار انداختهاند و به همین جهت بوده كه انوشیروان پس از پیروزی بر روم به سوی شمال رفته و اقوام شمالی را هم گوشمالی داده و از آنجا به جانب عدن آمده و حبشیها را هم به سزای عملشان رسانده و برای حفظ آنجا از حملات بعدی در آنجا هم مانند دربند در شمال قفقاز سدی ساخته كه در حكم خط دفاعی آنجا بوده است.
بندر عدن در قرن چهارم هجری
بشاری مقدسی یكی از جغرافینویسان اسلامی كه در قرن چهارم هجری میزیسته و به این مناطق مسافرت كرده و مدتی هم در عدن زیسته و حتی در آنجا به كار تجارت هم پرداخته و به این سبب با مردم آنجا هم حشرونشر داشته از مشاهدات خود در آنجا چیزهائی نوشته كه برای كسب اطلاعات دستاول درباره این بندر در آن قرن بسیار مفید و مغتنم است. و از آنچه او نوشته اطلاعاتی هم درباره سدی كه در این تاریخ در آنجا وجود داشته و از طبری نقل كردیم كه آن را انوشیروان ساخته بوده به دست میآید مقدسی عدن را چنین تعریف میكند «عدن شهری است باجلال جلیل و آباد و پرجمعیت و مستحكم و بانشاط و دلپذیر. دالان چین و بندر (فرضه) یمن
ص: 161
و گنجینه مغرب و معدن تجارتها و دارای كاخهای بسیار است. بر هركس وارد آنجا شود فرخنده و برای كسی كه ساكن آنجا باشد مالآور (جالب ثروت) است با مسجدهای نیكو و روزیهای گشاده و خلقوخوی پاك و نعمتهای آشكار و آن را كوهی احاطه كرده است كه به دریا میپیوندد و آن كوه را از پشت زبانهای از دریا دور میزند، بهگونهای كه نمیتوان به عدن وارد شد مگر اینكه در آن زبانه وارد شوند و به آن كوه برسند. در وسط آن كوه راه شگفتآوری در سنگ خارا كنده و بر آن دروازهای آهنین نهادهاند و از سوی دریا از كوه تا كوه دیواری برآورده و در آن پنج دروازه تعبیه كردهاند». «1»
ایرانیان در عدن
تا زمان مقدسی هنوز اكثریت مردم عدن ایرانیان بودهاند و گرچه در این زمان به زبان عربی سخن میگفتهاند «2» ولی هنوز آداب و رسوم و سنتهای ایرانی را هم در كنار سنتهای اسلامی زنده نگه داشتهاند از جمله مشاهدات مقدسی در عدن كه قابل ذكر دانسته آیین جشنهای آنجا بوده كه دو تا از آنها را ذكر كرده یكی جشن رمضان و دیگری جشن نوروز. در جشن نوروز رسمی را ذكر میكند كه صورت تحریفشده آن امروز هم در ایران در آئین حاجی فیروز دیده میشود. گوید رسمشان چنین است كه در ایام نوروز قبههائی درست میكنند و آنها را همراه با نواختن طبلها به نزد بازرگانان و مباشران میگردانند و از این راه مال بسیاری جمع میكنند «3».
مسلم است كه باعث دلبستگی ایرانیان به اقامت و كسب و كار در اینگونه مراكز دریائی از روزگاران قدیم سود فراوانی بوده كه تجارت در این بندرها و سفرهای بازرگانی به سرزمینهای اطراف و بخصوص سواحل افریقا و خرید و فروش در آنجاها به همراه داشته چیزیكه مردم حادثهجو و پر دل و جرأت را
______________________________
(1). احسن التقاسیم، 85.
(2). احسن التقاسیم، 96.
(3). احسن التقاسیم، 100.
ص: 162
به خود میخوانده از آن دسته كه خطر دریا را به جان میخریدهاند نه مردم سلامتطلب را از آن دسته كه سعدی گفته:
به دریا در، منافع بیشمار استوگر خواهی سلامت بر كنار است مقدسی حكایتی از سرگذشت خود را در عدن نوشته كه برای درك محیطی كه بر اینگونه مراكز دریائی حاكم بوده ذكر آن بیفایده نخواهد بود نوشته است:
«من هنگامی كه به دریای یمن سوار شدم چنین اتفاق افتاد كه با ابو علی حافظ مروزی در «الجلبه» برخورد كردم و چون یكدیگر را شناختیم گفت من به خاطر تو دل مشغول شدم گفتم چرا؟ گفت میبینم تو مردی هستی كه راه خوبی را دنبال میكنی كار نیك و مردم نیكوكار را دوستداری و به كسب علم راغب هستی ولی آهنگ سرزمینی را كردهای كه بسیاری از مردم را فریفته و آنها را از راه تقوی و قناعت منحرف ساخته و من میترسم كه وقتی تو هم وارد عدن شدی و در آنجا شنیدی كه مردی با هزار درهم (پول نقره) به راه افتاد (یعنی به تجارت دریا رفته) و با هزار دینار (پول طلا) برگشته و دیگری با صد دینار به این بندرآمده و با پانصد دینار برگشته و دیگری با مقداری (كندر) رفته و با همان مقدار كافور (كالائی كه خیلی بیش از كندر ارزش داشته) برگشته است تو هم هوس زیادهطلبی كنی و به جمع مال بپردازی گفتم از خداوند مسئلت میكنم كه خودش حفظ كند ولی چون به عدن وارد شدم و خیلی پیش از آنچه حافظ مروزی گفته بود شنیدم مرا هم همان چیزی كه دیگران را فریفته بود بفریفت و من هم به سفر بازرگانی پرداختم و به ناحیه زنگ (ظاهرا زنگبار) رفتم و از آنجا كالاهائی را كه معمولا در آنجا میخرند خریدم و به عدن آوردم و به وكلا و نمایندگان (تجار مقیمی كه كالای دریانوردان و بازرگانان سیار را معامله میكنند) سپردم ولی خداوند مرگ شریكم را كه با او در تجارت همپیمان شده بودم وسیله بیداری و هشیاری من كرد و با ذكر مرگ و عالم پس از مرگ، نفس خود را شكستم و از زیادهطلبی دست كشیدم. «1»
______________________________
(1). احسن التقاسیم، 8- 97.
ص: 163
كالاهائی كه در عدن معامله میشده همه نوع كالاهائی بوده كه به عمان صادر میشده و ما در آنجا یاد كردیم به علاوه كالاهائی كه اختصاص بدانجا داشته و آن عبارت بوده از عنبر و شرب (كه ظاهرا نوعی رنگ بوده) و سپرهائی كه از چرم ضخیم و یكدست بوده بیآنكه در آنها چوب یا چیز دیگری بكار رفته باشد و بردگان حبشی و خدمتكاران و پوست پلنگ و بسیاری كالاهای دیگر كه به گفته مقدسی اگر همه آنها را مینوشت كتابش به درازا میكشید. «1»
عدن را معمولا عدن ابین میگویند. ابین كه عدن را بدان منسوب میدارند محلی بوده نزدیك عدن كه تأمینكننده نیازهای غذائی این شهر بوده زیرا عدن صرفا یك بندر تجارتی بوده و فاقد كشتزارها و باغها و سایر مراكز كشاورزی، و همه اینها از ابین تأمین میشده این را هم مقدسی كه به آن منطقه خبیر و بینا است ذكر كرده گوید ابین قدیمتر از عدن است و عدن را از آنرو بدانجا منسوب میدارند كه گندم و میوهجات و سبزیجات عدن همه از آنجا است كه روستاها و مزارع بسیار دارد. «2»
سواكن
یكی دیگر از مراكز بازرگانی ایرانیان در دریای سرخ محلی بوده است در كنارههای غربی دریای سرخ در سواحل افریقا به نام سواكن كه گرچه باید آن را در موضوع بازرگانی و دریانوردی ایرانیان در سواحل افریقا مورد مطالعه قرار داد نه در اینجا كه موضوع سخن مراكز بازرگانی ایران در سواحل شبهجزیره عربستان است ولی چون این مركز افریقائی با بندر جده در ارتباط نزدیك بوده و ظاهرا وابسته به آن شمرده میشده ازاینرو شاید مفید باشد كه بهعنوان مكمل بندر جده یادی از آن بشود.
سواكن در حال حاضر یك شهرك ساحلی كشور سودان در كناره دریای
______________________________
(1). احسن التقاسیم، 97.
(2). احسن التقاسیم، 85.
ص: 164
سرخ است در جنوب بندر معروف آن كشور به نام پورسودان «1» ولی در آن دوران كه مورد سخن ما است برطبق وصفی كه از این منطقه در كتابهای جغرافیائی قدیم مییابیم محلی بوده است پیوسته به سرزمینی بسیار گسترده و ناشناخته از آن قبائلی از سیاهان افریقائی بدوی و بیفرهنگ كه گذشته از اینكه ثروتهای معدنی و طبیعی سرزمینشان موردنظر بازرگانان بوده خود آنها هم مورد تعدی ماجراجویان و بردهفروشان بودهاند كه آنها را به اسارت میگرفته یا كودكان آنها را میدزدیدند و همچون كالائی در بازار بردهفروشان میفروختهاند. این مردم را در مآخذ عربی بجه و بجیاه خواندهاند و ناصرخسرو آنها را بجاویان نوشته.
روش دادوستد ایرانیان در سواكن
مركزی كه بازرگانان ایرانی برای دادوستد و انبار كالاها و لنگرگاه كشتیهای خود برگزیده بودند نه در این منطقه ساحلی بلكه در سه جزیره نزدیك به ساحل آنجا بود كه آنها هم به نام سواكن خوانده میشدند و شاید نام آنها بوده كه به این محل ساحلی هم اطلاق شده. ظاهرا این روش یعنی انتخاب جزایر نزدیك به ساحل برای مركز بازرگانی روشی بوده است كه بازرگانان ایرانی در همه سواحل افریقائی كه در آنجاها آمدورفت یا سكونت داشتهاند عمل میكردهاند، و علت آن هم این بوده كه از بومیان محلی ایمن نبودهاند و ترجیح میدادهاند كه مسكن اصلی خود و انبار كالا و مخزن اموال و لنگرگاه كشتیهایشان در جزائر داخل دریا و دور از دسترس بومیان باشد و تنها برای معامله و دادوستد با بومیان به ساحل میرفتهاند و از آنجا كه این بازرگانان خود صاحبان كشتی بودهاند و در نتیجه ممارست ممتد در سفرهای دریائی در امر دریانوردی نیز مهارت داشتند بنابراین اتخاذ این روش برای آنها
______________________________
(1). این نام كه فرانسوی است¬Port sudan یادگار دورانی است كه سودان مستعمره فرانسویان بوده.
ص: 165
دشوار نبود در شرق افریقا هم در مناطق زنگبار و ممباسا و سواحل مجاور آنها وقتی در قرن چهارم هجری بازرگانان مهاجر شیرازی با كشتیهای خود به آنجا رفتند و در آن مناطق اقامت گزیدند تا وقتی كه از رئیس قبائل بومی آنجا جزیرهای در نزدیك ساحل نخریدند و آنجا را محل سكونت و مركز كار خود نساختند ایمن نشدند و درصدد توسعه كار و فعالیت خود و عمران وآبادی آنجا برنیامدند «1» پیش از آنها هم ایرانیانی كه قرنها پیش در آنجاها میزیستهاند و
______________________________
(1). مهاجرت فارسیان را به رهبری علی بن حسن شیرازی در سال 975 میلادی نوشتهاند كه همسر و فرزندان و گروه اندكی از پیروانش همراه وی بودند و چون شنیده بود در ساحل زنگبار طلا وجود دارد بدان سمت حركت كرد و در حین سفر بعضی از كشتیهای آنان در جاهای كوچكی چون ممباسا و زنگبار توقف كرد ولی فرزندش علی به مسافرت خویش ادامه داد تا به كیلوا رسید و آنجا را پسندید و در آنجا توقف كرد. این شهر نخست كوچك بود ولی پسرش حسین بن علی جزیرهای را كه نزدیك آنجا بود از رئیس قبیله بومیان خرید و از این زمان اقامت آنان در آنجا پایه گرفت و رفتهرفته توسعه یافت و آنجا را به نام كیلوا كیسیوای نامیدند و این هسته مركزی شهر آباد و نیرومند كیلوا شد كه بعدها مركز دولت نیرومند و قلمرو گسترده شیرازیان در افریقای شرقی گردید. شهرهائی كه شیرازیان در ساحل شرقی افریقا بوجود آوردند عموما در طول ساحل پراكنده بودند و بیشتر آنها در جزیرههای نزدیكی قرار داشت كه به سادگی قابل دفاع باشند. ولی علاوه بر این جزیرهها شیرازیان تسلط خود را بر نوار ساحلی هم همچنان حفظ میكردند و در نوار ساحلی هم به بازرگانی و هم به كشت و زرع و باغداری میپرداختند و از زمینهای حاصلخیز آنجا بهره میگرفتند. پس از مرگ حسین پسرش علی به جانشینی او حاكم كیلوا شد او خود را سلطان نامید و قلمرو حكومت خود را از زنگبار در شمال تا سوفالا در جنوب گسترش داد در دوران سلطنت پسر علی سیطره این خاندان گسترش بیشتری یافت و او یك ارتش و ناوگان دریایی تشكیل داد و توانست تمام شهرهای ساحلی را به استثنای مقدیشو به زیر فرمان درآورد. الصوافی مؤلف كتاب «السوة فی اخبار كلوه» نام بیست و نه تن از فرمانروایان شیرازی از فرزندان علی بن حسین شیرازی را در تاریخ ثبت كرده ولی بدون تاریخ حكومت و بدون رعایت نظم و ترتیب. آخرین فرمانروای این خاندان امیر ابراهیم شیرازی بوده كه در سال 1502 و اسكودوگاما فرمانده نیروی دریایی پرتقال كه در ساحل كیلوا لنگر انداخته بود او را به كشتیاش دعوت كرد و او را در آنجا زندانی كرد تا حكومت پرتقال را بر قلمرو خود بپذیرد و چون او نپذیرفت تهدید كرد كه شهر را به آتش بكشد و ویران سازد ناچار پذیرفت كه سالیانه هزار لیره به پادشاه پرتقال خراج بپردازد و-
ص: 166
آثاری از آنها برجای مانده ظاهرا به همین طریق عمل میكردهاند «1».
ابن حوقل كه در سواحل افریقائی دریای سرخ سفر كرده و سرزمین بجاویان یعنی همان قبائل افریقائی را هم دیده و ظاهرا در آنجاها به تجارت میپرداخته است این سواحل و بنادر آنجا را چنین وصف كرده است: «چون از شمالیترین نقطه دریای قلزم (- دریای سرخ) به سمت جنوب از سواحل غربی آن یعنی سواحل افریقا حركت كنیم نخست از سواحل مصر میگذریم تا به جزایری میرسیم كه به بنی جدان معروفند. این جزایر محل كشتیهائی است كه كسانی كه بخواهند به جار یا جده در ساحل شرقی بروند در آنجا سوار كشتی میشوند. از این جزائر به بعد بیابانهائی است از آن قبیله بجّه و در آن بیابانها معدن زمرد و طلا یافت میشود و از این جزائر كه بگذرند به شهری میرسند در كناره دریا به نام عیذاب و این بندر در ساحل غربی افریقایی این دریا محاذی بندر جار در ساحل شرقی آن است و از عیذاب كه به سمت جنوب همچنان در ساحل روند به سواكن میرسند كه بازرگانان ایرانی و طائفهای از ربیعه در آنجا ساكنند و در این جزائر به نام فرمانروای مغرب خطبه میخوانند و این جزائر در ساحل غربی محاذی جده در ساحل شرقی دریای قلزم است و از اینجا ساحل دریا تا حبشه كشیده
______________________________
- پرچم پرتقال را هم بر بالای قصر خود نصب كند و از این تاریخ حكومت مستقل شیرازیان كه به نام دولت زنگبار خوانده میشد از میان رفت. برای اطلاع بیشتر نگاه كنید به «ایرانیها و شرق افریقا» تألیف دكتر عبد الله عبد العزیز فهمی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران به شماره 267 و مراجع او كه صورت آنها در پایان كتاب آمده.
(1). به گفته اسپنسر ترمنگام مورخ و كارشناس امور افریقائی در قرن ششم میلادی تعداد ایرانیانی كه به سواحل شرقی افریقا كوچ كردند به اندازهای فزونی یافت كه قرارگاهی برای خود در سانگی یا كاتی واقع در جنوب شهر (كلوا» تأسیس كردند كه آثار آن تاكنون باقیمانده و در ویرانههای آن كوزهها و ظروف سفالین یافت شده است كه دارای نقشونگار ایرانی بوده، عبد السلام فهمی، ص 20 به نقل از «الاسلام فی شرق افریقیة» تألیف اسپنسر ترمنگام، ص 9.
این تاریخ كه در اینجا ذكر شده یعنی قرن ششم میلادی مصادف است با دوران انوشروان و شكوفائی بازرگانی دریائی و دریانوردی ایرانیان در بنادر اقیانوس هند و حوضه دریای سرخ و سواحل افریقا.
ص: 167
میشود و از آنجا به سرزمین نوبه میپیوندد و از آنجا به سرزمین زنگیان میرسد كه از گستردهترین این سرزمینها است «1». ناصرخسرو كه او هم مانند ابن حوقل از این دیار بازدید كرده و از اسوان مصر در ظرف پانزده روز از راه صحرا به بندر عیذاب رفته تا از آنجا با كشتی به حجاز رود بندر عیذاب را كه در نزدیكی سواكن بوده چنین وصف كرده: «این شهر عیذاب بر كناره دریا نهاده است.
مسجد آدینه دارد و مردمی پانصد در آن باشد و تعلق به سلطان مصر داشت و باجگاهی است كه از حبشه و زنگبار و یمن كشتیها آنجا آیند و از آنجا بر اشتران بارها بدین بیابان كه ما گذشتیم برند تا اسوان و از آنجا در كشتی به آب نیل به مصر برند». «2» یاقوت هم درباره سواكن گوید: «سواكن شهر مشهوری است در ساحل دریای جار نزدیك عیذاب كه كشتیهائی كه از جده میآیند در آنجا لنگر میاندازند و مردم آنجا بجاه هستند (- بجه به گفته ابن حوقل) از سیاهانند و نصاری باشند «3» و در جای دیگر درباره عقیق كه آن هم در نزدیكی سواكن بوده گوید: «عقیق دهی است نزدیك سواكن در ساحل دریا از سرزمین بجاه كه از آن تمرهندی و كالاهای دیگر میآورند». «4»
بومیان سواكن
درباره مردمی كه آنها را بجه یا بجاه خواندهاند و ساكنان اصلی این سرزمین بودهاند و دو بندر عیذاب و سواكن هم در سرزمین آنها واقع بوده ابن حوقل كه خود آنجا را دیده شرح سودمندی در وصف ایشان و سرگذشتشان در دوران اسلامی آورده كه چنین خلاصه میشود:
وقتی از قلزم (بندری بوده در شمال دریای سرخ) از سمت غرب دریا به سوی جنوب بروی به بیابان گستردهای خواهی رسید كه تمام فاصله میان مصر و حبشه و نوبه را دربرگرفته و در این بیابان قبائل بجه سكونت دارند كه در سیاه چادرها
______________________________
(1). صورة الارض، ص 49- 48.
(2). سفرنامه ناصرخسرو، ص 83.
(3). معجم البلدان، 3- 182.
(4). معجم البلدان، 3- 701.
ص: 168
زندگی میكنند و رنگ آنها سیاهتر از حبشیها است نه ده دارند و نه شهر و نه زراعت و نه چیزی جز آنچه از شهرهای حبشه و مصر و نوبه برای آنها ببرند. در سرزمین آنها معدن زمرد و طلا یافت میشود و این معادن را از نزدیكهای اسوان از ده منزلی آنجا به عیذاب میآورند.
بجه مردمی بودند بتپرست تا سال 31 هجری كه عبد الله بن ابی سرخ اسوان را گرفت و بر تمام سعید غلبه یافت و بزرگان بجّه را هم مغلوب ساخت و بیشتر مردم بجه برحسب تكلیف اسلام آوردند و بعضی شرائط اسلام را هم بجا آوردند و تظاهر به شهادتین هم كردند و بعضی فرائض را هم گردن نهادند ولی همچنان به سنتّها و احكامی كه قبلا داشتند پایبند ماندند و فقط بعضی از احكام را به صورت اسلامی عمل میكنند بههرحال چون مردمی هستند اهل كرم و سخاوت و اطعام با آنها به تسامح رفتار كردند «1». ولی این تسامح كه ابن حوقل از آن سخن میگوید زیاد پایدار نماند. در سال 204 هجری در نتیجه اختلافی كه بین آنها و اعراب مسلمان روی داد كار به جنگ و ستیز انجامید و همچنان ادامه یافت تا جائی كه در زمان متوكل خلیفه عباسی سپاهی هم از بغداد برای سركوبی آنان فرستاده شد و در نتیجه جنگ و ستیزها كه آتش آن همچنان افروخته نگه داشته میشد جماعات زیادی از آنها به اسارت گرفته و به بردگی فروخته میشدند. در دورانی كه ناصرخسرو از این سرزمین دیدن كرد جنگ و ستیزی در آنجا نبوده و این مردم در آرامش روزگار میگذرانیدهاند ولی از طریق دیگری به بردگی میافتادهاند ناصرخسرو ایشان را چنین وصف كرده است:
«و ایشان مردمانیاند كه هیچ دین و كیشی ندارند و به هیچ پیغمبر و پیشوا ایمان نیاوردهاند از آنكه از آبادانی دورند و بیابانی دارند كه طول آن از هزار فرسنگ زیاده باشد و عرض سیصد فرسنگ و درین همه دو شهرك خود بیش نیست كه یكی را از آن بحر الختام گویند و یكی دیگر را عیذاب. طول این بیابان از مصر است تا حبشه و آن از شمال است تا جنوب و عرض از ولایت نوبه تا
______________________________
(1). صورة الارض، 60- 50.
ص: 169
دریای قلزم از مغرب تا مشرق و این قوم بجاویان در آن بیابان باشند مردمی بد نباشند و دزدی و غارت نكنند به كارهای خود مشغول باشند و مسلمانان و غیر هم كودكان ایشان بدزدند و به شهرهای اسلام برند و بفروشند. «1»
بنابر آنچه گذشت میتوان وضع بازرگانی ایرانیان را در دریای سرخ بدینگونه توصیف نمود كه بازرگانان ایرانی در جده در محاذات این بندر در آن سوی دریای سرخ این سواكن را كه در نزدیكی بندر افریقائی عیذاب بوده برای تجارت افریقائی خود برگزیده بودهاند و كشتیهائی كه از جده حركت میكردهاند نخست در آنجا لنگر میانداختهاند و از آنجا كالاهای افریقائی را هم حمل میكردهاند به بندر جده یا به جاهای دیگر میرفتهاند. كالاهای افریقائی كه در همهجا طالبان بسیار داشته متعدد بوده ولی به نظر میرسد كه مهمترین كالائی كه از این بندر حمل میشده طلا و زمرد بوده كه در همه مآخذ ذكر آنها هست.
______________________________
(1). سفرنامه، ص 83.
ص: 171